۸۵ تا ۹۰ درصد دانشآموزان انگیزهای برای یادگیری ندارند
یک کارشناس آموزش به خبرآنلاین گفت: «دانشآموزان دیگر امیدی ندارند که با تحصیلات دانشگاهی بتوانند به شغل و درآمد مناسبی برسند. بسیاری از آنها به جای ادامه تحصیل، ترجیح میدهند زودتر وارد بازار کار شوند، چه در فضای مجازی، چه در مشاغل آزاد. این خطر بزرگی است که متأسفانه در جامعه ما با سرعت بالایی در حال وقوع است.»
*روزهای سخت آموزش و پرورش در سال گذشته هم (۱۴۰۳) تکرار شد، با همان چالشهای قدیمی، چالشهایی مانند کمبود معلم، وضعیت سخت معیشتی معلمان، تعطیلی پی در پی مدارس به دلیل آلودگی هوا و سرما، دانشآموزانی که دیگر با حال و هوای آموزش در مدرسهها سازگاری ندارند و مواردی دیگر، شرایط سخت برای نهاد آموزش طوری شده که برخی کارشناسها معتقدند نه مدرسه اولویت دانشآموز است نه آموزش و پرورش اولویت دولت، «جاییکه شرایط اقتصادی مساعد نباشد اولین ضربه خسارتبار به آموزش وارد میشود.»
محمدرضا نیکنژاد در گفت و گو با خبرآنلاین معتقد اگر تغییرات اساسی در سیاستهای آموزشی رخ ندهد، آینده چندان امیدوارکننده نخواهد بود.
*در ابتدای دولت چهاردهم، شاهد اظهارات امیدوارکنندهای از سوی آقای پزشکیان درباره اهمیت آموزشوپرورش بودیم. او بارها تأکید کرد که آموزش و بهداشت، از وظایف ذاتی دولتها هستند و در همه جای دنیا، این دو حوزه بهطور کامل یا با حمایت گسترده دولتی مدیریت میشوند. حتی در جلسات شورای عالی آموزشوپرورش نیز بر عدالت آموزشی تأکید داشت. اما نکته مهم اینجاست که بسیاری از دولتهای گذشته هم در ابتدای کار چنین شعارهایی دادهاند، اما در ادامه بهدلیل مشکلات اقتصادی و سیاسی کنار کشیدند یا در اجرای اصلاحات شکست خوردند.
* متأسفانه نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد آموزشوپرورش بهتدریج از اولویتهای دولت خارج میشود. یکی از دلایل اصلی این موضوع همانطورکه گفتم مشکلات اقتصادی و سیاسی است که دولت را وادار میکند تمرکزش را روی مسائل دیگر بگذارد. در واقع، هر بار که کشور با بحران اقتصادی یا تنشهای سیاسی مواجه میشود، آموزشوپرورش به حاشیه میرود.
* عدالت آموزشی یعنی دسترسی برابر همه دانشآموزان به آموزش باکیفیت، اما در ایران این مفهوم روزبهروز کمرنگتر میشود. شکاف بین مدارس دولتی و خصوصی افزایش پیدا کرده است، دانشآموزانی که در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند، امکانات بهتری دارند، اما در مدارس دولتی، مشکلات مالی باعث شده کیفیت آموزش کاهش پیدا کند. خصوصیسازی آموزش در سالهای اخیر گسترش پیدا کرده وقتی بخشی از مسئولیت آموزشوپرورش به بخش خصوصی سپرده میشود، کیفیت آموزشی برای اقشار ضعیف کاهش پیدا میکند، چون بسیاری از خانوادهها توانایی پرداخت هزینههای مدارس غیردولتی را ندارند. در حالی که آموزشوپرورش باید یک نهاد کاملاً دولتی و حمایتی باشد. وضعیت آموزشوپرورش در ایران مطلوب نیست و روند نزولی دارد.
*متأسفانه این روند نزولی در تمامی بخشها دیده میشود، از کیفیت آموزش گرفته تا معیشت معلمان که همواره در پایینترین سطح بوده، حالا با کاهش سهم آموزشوپرورش از بودجه عمومی به حدود ۸ درصد، وضعیت معلمان احتمالاً بدتر خواهد شد. امروز اگر مدارس هنوز سرپا هستند، بیشتر به خاطر کمکهای مالی خانوادهها است پرداختهای شبهقانونی از سوی خانوادهها به یک منبع اصلی درآمد برای مدارس تبدیل شده است.
* مشکلات آموزشی نیز افزایش یافته است، البته کل دنیا امروز با ناکارآمدی نظامهای آموزشی سنتی مواجه هستند، اما در ایران این چالش بسیار جدیتر است. دلیل اصلی این ناکارآمدی، گسترش اینترنت و شبکههای اجتماعی است که یادگیری را برای دانشآموزان بسیار دموکراتیکتر کرده است. امروز یک دانشآموز میتواند هر مهارتی را که به آن علاقه دارد در اینترنت پیدا کند و یاد بگیرد. اما در مدارس ما، بهخصوص در دوره متوسطه، محتواهای درسی دیگر گرهگشای زندگی فردی و اجتماعی دانشآموزان نیست. این باعث شده که بسیاری از دانشآموزان دیگر انگیزهای برای یادگیری این محتواها نداشته باشند، ۸۵ تا ۹۰ درصد دانشآموزان دیگر هیچ انگیزهای برای یادگیری این محتواها ندارند. مدارس ما از تحولات جهانی عقب افتادهاند. در حالی که جهان به سمت آموزش مهارتمحور و کاربردی حرکت کرده است.
* نشانه دیگر از کاهش اهمیت آموزش، میزان تعطیلی مدارس است. در تقویم آموزشی حدود ۲۰۰ روز تحصیلی تعریف شده است، اما این تعداد به دلایل مختلف کاهش پیدا میکند و در عمل، چیزی حدود ۱۶۰ تا ۱۷۰ روز آموزش واقعی باقی میماند. حالا همین مدت کوتاه هم با تعطیلیهای ناشی از آلودگی هوا، سرما، افت فشار گاز و سایر مشکلات، بهشدت کم شده است. این نشان میدهد که آموزش دیگر در اولویت کشور نیست. حالا مقایسه کنید با فنلاند؛ کشوری که بخش زیادی از آن در مناطق قطبی قرار دارد و در برخی شهرهایش در سال تا ۴ یا ۵ متر برف میبارد. اما با این وجود، حتی یک روز هم مدرسه تعطیل نمیشود. این تفاوت نگاه، نشان میدهد که آموزش در آنجا یک اولویت واقعی است، ولی در کشور ما تنها یک موضوع فرعی و کماهمیت تلقی میشود.
* اگر تغییرات اساسی در سیاستهای آموزشی رخ ندهد، آینده چندان امیدوارکننده نخواهد بود. روند فعلی نشان میدهد که آموزشوپرورش در ایران همچنان در حاشیه قرار دارد. احتمالاً در سالهای آینده با بحرانهای شدیدتری در این حوزه مواجه خواهیم شد. این تغییرات نیاز به یک اراده جدی در سطح کلان دارد، وگرنه مسیر نزولی آموزشوپرورش ادامه خواهد داشت. متأسفانه در آموزش و پرورش همچنان نهادهای قدرت و ایدئولوژیک خارج از این سیستم اعمال نفوذ میکنند و اجازه نمیدهند که محتوای آموزشی مطابق با نیازهای واقعی دانشآموزان تغییر کند. این مسئله یکی از موانع اصلی در بهبود وضعیت آموزش است.
* در وضعیت کنونی اقتصاد اولین چیزی که از اولویت خارج میشود همین آموزش است. این واقعاً جای تأسف دارد که بسیاری از خانوادهها به جایی رسیدهاند که حتی تصمیم میگیرند فرزندشان مدرسه نرود، درباره دختران هم این مسئله پررنگتر است، چون مسائل اقتصادی و فرهنگی در تصمیمگیری خانوادهها برای ادامه تحصیل آنها تأثیر زیادی دارد. نسل ما باور داشت که اگر درس بخواند، میتواند آیندهای مطمئن و یک زندگی حداقل متوسط داشته باشد. اما این نگاه امروز کاملاً از بین رفته است. دانشآموزان دیگر امیدی ندارند که با تحصیلات دانشگاهی بتوانند به شغل و درآمد مناسبی برسند. بسیاری از آنها به جای ادامه تحصیل، ترجیح میدهند زودتر وارد بازار کار شوند، چه در فضای مجازی، چه در مشاغل آزاد. این خطر بزرگی است که متأسفانه در جامعه ما با سرعت بالایی در حال وقوع است. تنها امید من این است که در سال آینده، هم در سیاست و هم در اقتصاد اتفاقات مثبتی بیفتد و در کنار آن، آموزش هم دوباره به اولویت کشور برگردد. ما نیازمند یک تغییر و تحول اساسی در نظام آموزش و پرورش هستیم.