زخم‌های روحی؛ ازدواج و طلاق

۲۰۲

وحید قرایی

مسائل روحی و روانی فعلی و سابقه آسیب‌ها و مشکلات افراد یکی از مواردی است که در هنگامه‌ی ازدواج کمتر مورد توجه طرفین قرار می گیرد.

در یکی از پرونده‌های طلاق مردی به من مراجعه کرد که همسرش دادخواست طلاق به درخواست زوجه را مطرح نموده بود. مرد دارای منصب مهمی در یکی از نهادهای مالی دولتی بود و درآمد بسیار خوبی داشت. یک پسر ۴ ساله هم داشتند. از مرد و همسرش دعوت کردم که برای صحبت و سازش احتمالی به دفتر بیایند و نتیجه‌ی سه جلسه صحبت آن بود که زن از رفتار و نحوه رابطه غیرمتعارف و توام با آزار زناشویی همسرش گلایه شدیدی داشت به طوری‌که به هیچ عنوان حاضر به ادامه زندگی با مرد نبود. موکل بنده اما چنین چیزی را قبول نداشت و اصرار داشت که چون شرایط مالی مناسبی دارد همسرش باید با او زندگی کند. از مراجعه به مشاور و روانشناس هم طفره می رفت و چنین چیزی را نمی پذیرفت. پس از شنیدن حرف‌ها و برداشت‌هایم از صحبت های طرفین و دیدن شرایط زندگی آنها به موکلم توصیه کردم با این کراهت شدید همسرش و اینکه حاضر است مهریه خود را نیز در برابر طلاق بذل کند راه مصالحه و طلاق توافقی و تعیین تکلیف بر اساس توافق فرزندان مشترک را انتخاب کند…

موکلم مُصر بود که حاضر است مهریه را به کمال پرداخت نماید اما طلاق خیر… توصیه‌ها و مشاوره‌های مشاوران قبل از دادگاه موثر واقع نشد و کار به رسیدگی در یکی از شعب خانواده کرمان رسید. تقاضای زوجه برای معرفی همسرش جهت معاینات روانپزشکی به پزشکی قانونی مورد قبول قاصی واقع شد و نتیجه قابل پیش بینی… مرد در مراحل مختلف معاینات، اختلال‌های قابل توجهی را نشان می داد که زندگی زناشویی را با مشکلات عدیده مواجه می کرد و این موضوع در نظریه پزشکی قانونی هم منعکس شد…
نهایت کار این بود که حکم طلاق صادر و در دیوان‌عالی کشور تایید شد و مرد، هم همسرش را از دست داد و هم بخش زیادی از اموالش را بابت مهریه و حقوق مالی زوجه…

ماه‌هایی بعد از پایان ماجرا موکلم از شرایط روحی و روانی خود خصوصا در مورد مسائل جنسی سخن گفت و اینکه به همسر سابقش حق می دهد که طلاق می‌خواسته و این‌که او باید زودتر از اینها و قبل از رسیدن کارد به استخوان همسرش اقدامی برای خلاصی خود از آن شرایط ذهنی و مشکلات روانی انجام می‌داده…

اینها را تعریف کردم که بگویم از این دست پرونده ها کم نیست و مردان و زنان بسیاری به دلیل بی توجهی به زخم های روحی قبل از ازدواج و یا مشکلات حاد روانی‌شان با وجود دانستن آن با عدم توجه برای درمانش، پس از ازدواج و حتی با وجود فرزندان مشترک کانون زندگی مشترک‌شان از هم فرومی‌پاشد.

بسیاری از خانواده‌ها در آستانه‌ی ازدواج فرزندانشان به هزار و یک مساله مالی و نمادین و کم اهمیت اما خودنمایانه فکر می کنند اما هیچ توجهی به شرایط روحی، زخم‌های گذشته، مشکلات روانی و مسائل مهمی از این دست که ممکن است در فرزندشان یا طرف ازدواج او وجود داشته باشد نشان نمی‌دهند و تحقیقی در این مورد انجام نمی‌دهند.

خیلی از زوجین هم قبل از ازدواج با کتمان مشکلات خود و یا نادیده گرفتن شرایطی که از طرف مقابلشان می‌بینند برای جلوگیری از به هم خوردن رابطه وارد سیاه‌چاله‌ای می‌شوند که راه بازگشت کم هزینه‌ای ندارد و حتی فرزندان به دنیا آمده را نیز درگیر شرایط‌شان می‌کنند.

اینکه برای رویداد مهمی مانند ازدواج به دور از رودربایستی‌ها و ترسِ از دست دادن و حرف و نگاه دیگران با مساله شرایط روحی و روانی خود و یا فردی که برای ازدواج با او در رابطه‌ایم مواجه شویم و قبل از اینکه کار از کار بگذرد با مراجعه به روانپزشک و درمان‌گر و مشاور، فکری اساسی بکنیم یک موضوع مهم و امری لازم است که از خسارات مادی و معنوی بیشتر جلوگیری می کند… قاعدتا هر آدمی ممکن است زخم هایی و مشکلاتی از گذشته و شرایطی داشته باشد که درمان آن زخم ها و مشکلات، قبل از ازدواج ضروری باشد و با پذیرش چنین وضعیتی در خود و طرفِ مقابل می‌توان مواجهه‌ای منطقی و درمان‌گرانه با موضوع داشت قبل از این‌که بسیار دیر شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.